قبر افکاراتم
حالمان بد نيست غم کم مي خوريم, کم که نه، هر روز کم کم مي خوريم...
 
 

همیشه

غروب دریا برام

یه دلتنگی خاص داشته

درعین زیبایی وقتی خورشید

آخرین پرتوهای عاشقش رو روی تن

گرم دریا رها میکنه و آسمون که آبی بی

انتهاش رو چه بی ادعا پیشکش دریا کرده و دریا

که با همه اینها عاشقانه ساحل رو می پرسته و چه بی

غرور خودش رو در آغوش ساحل میندازه .همیشه وقتی به دریا

نگاه می کنم، مطمئن هستم که اونقدر مهربون هست که بشه کنارش

ایستاد و از زیبایی و شکیبایی و شعری که درش هست لذت برد.میدونی اگه دل

به دریا بدی آسمون دلت آبی میشه و اون وقت آبی آسمون پیش چشمات تبدیل به

بیکرانی میشه که بالهات رو به پرواز تشویق می کنه و این آغازی میشه تا اهل

آسمون بشی و زمین بشه خونه دوم تو.دل به دریا که بدی هوای دلت بوی

بارون میگیره اون وقت همیشه حس ناب باریدن در تو تازه است هر

وقت دلم از همه کس و همه جا می گیره وقتی دیگه حتی از

خودم هم خسته هستم میرم به خلوت دریا و ساحلش

کفشهام رو در میارم آن وقت که حرکت شن های

دریا رو زیر پام حس میکنم وقتی موجهای دریا

خودشون رو بی غرور زیر پاهام رها میکنن

نسیمی که منو درخودش می پیچه

و احساس سرما ئیکه همه

وجودم رو میگیره خیلی

میایستم یه گوشه

ساحل و چشمام

رو میبندم و

فقط گوش

میکنم


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

مــن متولدِ پاييزم،
فصل ِ زردي
فصل ِ بادِ وحشي
فصل ِ شاعرهاي پير
فصل ِ نقاشان بي نظير
کس چه مي داند!
شايدم بس دلگير
وقتی برگهای پاییزرا زیر پا له می کنی

به یاد داشته باش که همین برگها روزی به تو نفس هدیه کرد ه اند
شتاب مکن
که ابر بر خانه ات ببارد
و عشق
در تکه اي نان گم شود
هرگز نتوان
آدمي را به خانه آورد
آدمي در سقوط کلمات
سقوط مي کند
و هنگام که از زمين برخيزد
کلمات نارس را
به عابران تعارف مي کند
آدمي را توانايي
عشق نيست
در عشق مي شکند و مي ميرد


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

دستهايت تكيه گاهم بود و نيست

 عشق تو پشت و پناهم بود و نيست

حيف! آن وقتي كه عاشق شد دلم

 چيز سبزي در نگاهم بود و نيست

 عشق اين سرمايه بازار دل

 آب اين روي سياهم بود و نيست

 ياد آن ايام مشتاقي بخير

 عاشقي تنها گناهم بود و نيست


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

بیا که تا نفسی هست یار هم باشیم      به غنچه های محبت بهار هم باشیم
...................................................
     
آزمودم زندگی دشت غم است            شادیش اندوه و عیشش ماتم است
...................................................
در میان جمع مردان یا همیشه مرد باش     یا دم از مردی مزن یا یکسره نامرد باش
...................................................
بمیرم من واسه اون دلشکسته          که چون من خیری از دنیا ندیده
...................................................
خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتراست       کارم از گریه گذشته به خودم میخندم

...................................................

نقش كردم رخ زيباي تو بر خانه دل       خانه ويران شدوآن نقش به ديوار بماند

...................................................

شمع مي سوزد و پروانه به دورش همه شب  من كه مي سوزم و پروانه ندانم  چه کند


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

چه زیباست بخاطر تو زیستن

 

 

 

 

و برای تو ماندن... به پای تو بودن... و به عشق تو سوختن...!

 

 

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... !

 

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... !

 

 

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... !

 

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن ...

 

 

ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... !

 

 

چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... !

 

 

بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... !

 

 

چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... !

 

 

برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... !

 

 

کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی !

 

 

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

اگر اشکهايم جان داشتند ، حتما به جانت مي افتادند و تو را تکه تکه ميکردند!
بس که تو اشکهايم را در آوردي ...
چگونه بنويسم احساسي را كه گنگ و نا آشنا در من ريشه دوانده شاخ و برگهايش ذهنم را در بر گرفته و
جانم را تسخير و همه باورهايم رابه سايه هايي از وهم تبديل كرده است.
هيچ نميدانم در كجاي اين راه بي نشان ايستاده ام
يك نگاه به پشت سر
يك نگاه به پيش رو
نه اطميناني به درستي راه آمده
نه اميدي به ادامه راه مانده
نه ميتوان ماند ، نه ميتوان بازگشت
ناگزيري از رفتن ، رفتن ، رفتن.
چقدر سخت است لحظه هاي تكرار
لحظه هايي كه درگير اجبارند
بي انكه مي خواهي مي ايند
با انكه مي خواهي نمي روند
وچقدر تنهاست دلي كه اسير تكرار شود!


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

همیشه غمگین ترین و رنج آور ترین لحظات زندگی آدم توسط همون کسی ساخته می شه که شیرین ترین و به یاد موندنی ترین لحظات رو برای آدم میسازه و من وقتی ما می شه که بخوایم. پس بی خودی با حروف بازی نکن بدان که قلب من هم شکسته بدان که روحم از همه دردها خسته شده. این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد. بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

 


 نمیدانم آسمان چگونه است و زمین چه سان که در هر چه مینگرم تو را میبینم، نمیدانم به چه می اندیشم که روز هست خود را از یاد برده ام ، تنها چیزی که میدانم این است که هر چه دورتر میروی یادت نزدیک تر میآید و هر چه کمتر تو را میبینم نقشت بیشتر در دلم مینشیند!

 

 

چقدر خوبه ادم يكي را دوست داشته باشه نه به خاطر اينكه نيازش رو برطرف كنه نه به خاطر اينكه كس ديگري رو نداره نه به خاطر اينكه تنهاست و نه از روي اجبار بلكه به خاطر اينكه اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

تا تن كاغذ من جا دارد...
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گريه اين گريه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج ازل كافي نيست
با تو از اوج غزل خواهم گفت
مينويسم،همه ي هق هق تنهايي را
تا تو از هيچ، به آرامش دريا برسي
تا تو از همهمه همراه سكوتم باشي
به حريم خلوت عشق، تو تنها برسي
مينويسم،مينويسم از تو
تا تن كاغذ من جا دارد...
مينويسم همه ي با تو نبودن هارا
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببري
تا تو تكيه گاه امن خستگي ها باشي
تا مرا باز به ديدار خودِ من ببري


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

از همه چيز گذشتن و به همه چيز رسيدن مهم نيست . مهم از چه گذشتن و به چه رسيدن است

 

فقط کسي معني دل تنگي را درک مي کند که طعم وابستگي را چشيده باشد پس هيچوقت به کسي وابسته نشو که سر انجام آن وابستگي دلتنگيست.

 

زندگی زيباست نه در رويا...
بوسه زيباست نه براي هوس...
پرنده زيباست نه براي قفس...
دوست داشتن زيباست نه براي لمس کردن براي حس کردن

 

 

يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم وقت پر پر شدنش سوز و نوايي نکنيم

 

يادمان باشد سر سجاده عشق جز براي دل محبوب دعايي نکنيم

 

يادمان باشد از امروز خطايي نکنيم گرچه در خود شکستيم صدايي نکنيم

 

يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم

 

هرگز حسرتي در هيچ کجاي دنيا اين چنين يکجا جمع نمي شود که در همين سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد

 

 

به اين غروب غريبم بخند حرفي نيست طلسم اشک مرا با فريب دزديدند تو هم براي فريبم بخند حرفي نيست.

 

 

وقتي دلت گرفت بشين به اندازه تمام دلتنگيات گريه کن . براي اينکه کسي اشکاتو نبينه ماهي کوچيکي شو و به ته دريا برو . ديگه نه کسي صداتو مي شنوه نه کسي اشکاتو مي بينه . حالا فهميدي چرا اب دريا شووره؟

 

 

نا کرده گنه در این جهان کیست بگو آنکس که گنه نکرد و چون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان من و تو چیست بگو.

 

 

خنده بر لب ميزنم تا كس نداند راز من....ورنه اين دنيا كه ما ديديم خنديدن نداشت.

 

 

دوستي آن است که بلبل بارخ گل مي کند-- صدجفا ازخار مي بيتد تحمل مي کند.

 

 

نه دل در دست محبوبي گرفتار نه سر در کوچه باغي بر سر دار از اين بيهوده گرديدن چه حاصل؟  

پياده مي شوم ، دنيا نگهدار ...

 

 

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

 

 

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد
به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد
و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد

 

 

 دیشب خواستم واسه دل خودم فال بگیرم
وقتی فالنامه رو باز کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت
تازه فهمیدم که دلم مال خودم نیست

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

من هنوز تو را دارم


گاهی که دلم


به اندازه تمام غروب ها می گیرد


چشم هایم را فراموش می کنم


اما دریغ که گریه دستانم نیز مرا به تو نمی رساند


من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس


مهربانتر از گنجشک های کوچک کوچه های کودکیم نیست


و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد


و یا کابوس های شبانه ام را نمی داند


با این همه ،نازنین این تمام واقعه نیست


از دل هر کوه کوره راهی می گذرد


و هر اقیانوسی به ساحل می رسد


وشبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد


از چهار فصل دست کم یکی بهار است


من هنوز تو را دارم


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،


بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده . برای عشق

 

گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه. برای عشق پیمان

 

ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن

 

ولی فرارنکن . برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش.

 

برای عشق خودت باش ولی خوب باش.


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم...

 

ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین

 

عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ...

 

خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی هستی ... وسعت

 

عشق من به تو هم یکیه ... پس اینو بدون از الان و تا همیشه یکی دوستت دارم

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست

گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست

 آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک

جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست

 این قافله از قافله سالار خراب است

اینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست

 تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

دیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست

 من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اما

آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست

 آن کهنه درختم که تنم زخمی برف است

حیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست

 امروز که محتاج توام ، جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

 در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب است

وقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

عشق یعنی شب نیایش با خدا
تا طلوع صبح دلتنگی دعا

عشق یعنی آه دیگر پشت آه
سوز دل را پرکشاندن تا به ماه

عشق یعنی گریه های بی صدا
چشم خیس دختری دور از نگاه

عشق یعنی لحظه های انتظار
دل به فردا بستن و روز بهار

عشق یعنی بارش از دیده چو ابر
 بهر دیدار دوباره باز صبر

عشق یعنی بهترین حس نیاز
 سوی تنها خالق هستی نماز

عشق یعنی این منه دیوانه وار
 کرده ام خود را فدای عشق یار

شاعر: صادق چابک


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

  مینویسم برای تو که فراموش نشدنی هستی.با قطره

اشکی که همراه قطره های شفاف باران بردل تیره

شهرمیبارد.

مینویسم ازدل تنگ ازوصل وجدایی از

پیوندهای ناگسستنی ازطلوع خورشیدروشن و از آرامش

بی وصف شبهای مهتاب از لحظه سکوت عاشقی...

درمقابل چشمان بی همتای عشق مینویسم تابدانی

چه میگویم:

قصه پرواز قصه دیروز قصه امروز و قصه نگفتنی فردا

آری دیروز گذشت امروز میگذرد وفرداهم خواهد گذشت.

مهربانم زبانم قادر به بیان نیست وقلم یارای مقابله

باحکایت دوست داشتن راندارد.

امروزدلم همانندآسمان ابری گرفته است.هیچ چیز

جزصدای دل نشین گامهای استوارت ونفسهای گرمت

آرامم نمیکند...

امشب میخواهم باران اشکهایم رادردریای پرتلاطم دلت

جاری سازم تاشاید صدای آهنگین قلبت این دل گرفته

راآرام سازد

آری جدایی یک قانون است...افسوس زمان زودگذر

است وعقربه ها سریعترازپیش درحرکتند وناگهان

میگویند لحظه جدایی فرارسید و

((چه سخت است این لحظه))

روزها میگذرند و به خاطره ها میپوندند روزهایی که به

قدری دل تنگ بودم که دلم میخواست فریاد بزنم

وبگویم:آشنای همیشگی من کجایی؟


خدایا فرصتی ده تا درلحظه های غربت ودلتنگی غریبانه

ام دردرگاهت گریه کنم ولوح غمگین دلم را برعظمت

وبزرگیت آینه وار سازم

اگرتقدیربی کسی را سرراهم گذاشتی صبوری ده

تاباتنهایی بسازم وغم غربت ودوری یارم رابتوانم تحمل

کنم... 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

                                                        او هرگز نمی داند!!!

 

 

ولی افسوس،

 

يکی را دوست می دارم ،

 

کنون وامانده از هر جا دگر با خود کنم نجوا،

 

ز ابر تيره برقی جست و قاصد را ميان ره بسوزانيد.

 

ولی افسوس،

 

او را دوست می دارم،

 

بگو از من به دلدارم که

 

صبا را ديدم و گفتم صبا دستم به دامانت،

 

يکی ابر سيه آمد ز ره روی ماه تابان را بپوشانيد.

 

ولی افسوس،

 

 او را دوست می دارم، 

 

سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که

 

به مهتاب گفتم ای مهتاب،

 

او برگ گل را به زلف کودکی آويخت تا او را بخنداند.

 

ولی افسوس،

 

 او را دوست می دارم،

 

به برگ گل نوشتم من که

 

او هرگز نگاهم را نمی خواند.

 

ولی افسوس،

 

 او را دوست می دارم،

 

نگاهش می کنم شايد بخواند از نگاه من که

 

ولی افسوس،او هرگز نمی داند .

 

يکی را دوست می دارم ،


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

كاش عشق را از پلك های خود می آموختیم

پلك هایی كه تا وقتی خون

در رگ هایشان جاری است هردم برهم بوسه می زنند

پلك هایی كه از سحر تا پاسی از شب

برای در آغوش كشیدن هم لحظه شماری می كنند

پلك هایی كه حتی برای دقیقه ای كوتاه هم نمی توانند

دوری از یكدیگر را تاب بیاورند پلك هایی كه

در لحظه مرگ هم در آغوش یكدیگر جان می دهند

عشق را باید از آن ها آموخت .....

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

نگاه کن

گوش کن

پنجره مرا می خواند

باران مرا صدا می زند

باران با انگشتانش به شیشه می زند

باران مرا صدا می زند

و من باران را خوب می شناسم

باران مدادیست

که بر همه چیز رنگ می زند

باران تیریست که

بر دلی از سنگ می زند

باران

سازیست که باز آهنگ می زند

باران باز هم مرا صدا می زند

و من

تردید می کارم

میان ماندن و رفتن

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

دلتنگی و دلتنگی و دلتنگی


شیرین و دلنشین است دلتنگی برای تو


برای حضورت در دیار دلم دلتنگم


برای بودنت و برای نگاهت ، دلتنگم


لحظه ای گریستن و تنهایی و گریستن


دلتنگی بیداد می کند در غریبی غربت دلم


ای قاصدک های فرود آمده با نسیم عشق


دلتنگی دلم را پرواز دهید در آسمان رویاهایش



شاید ،شاید ،شاید


در ثانیه ای نگریستن به آسمان


نگاهش دلتنگی دلم را نظاره کند ...شاید


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

آن روز باران می بارید ...


من در امتداد خیابانی خلوت می رفتم ...


کسی نبود حتی سایه تنهایی هایم ...


خودم را سپرده بودم به لحظاتی که بارانی بود ومن دلتنگ عبوری سبز ...


نمی دانستم کجا می روم اما ...


فقط می دانستم که به دنبال رد سبزی از تو بودم ...


کجا زندگیم هستی که هر چه می گردم پیدایت نمی کنم ...


آغو ش بگشا که من در التهاب تنهایی می سوزم ...


بیقراری هایم را بیا و با خودت ببر ...


قلم به بی ربطی لحظاتی می نویسد که خط خورده اند ...


مرا دریاب ...!


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

ای کاش، ای کاش


ای کاش وقتی که بی رحمانه مرا رها کردی

 

و از من دور شدی


 چشمانم را می دیدی، اشکهایم را حس می کردی

 

کاش می دیدی که چگونه اشک هایم در پی تو می دویدند

 

اما چه سود که در خاک می افتادند و نای دویدن نداشتند

 

خاک اشکهایم را می بلعید

 

انگار که هیچ وقت متولد نشده بودند

 

همانند عشق من که انگار هیچوقت در دلت متولد نشده بود

 

اما من همچنان به یاد تو اشک هایم را هر شب قربانی می کنم

 

شاید، شاید روزی دوباره

 

روزی دوباره از اشک هایم درخت عشقی در دلت سبز شود

 

کاش آن روز اشکی برای ریختن از شوق داشته باشم

 

به امید آن روز، به امید آنکه باشم وباشی

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

تا کی به لبت ناله ی جانسوز بود 

یا بر لب تو شعر غم آموز بود  

 بیهوده در انتظار فردا منشین 

کامروز تو فردای پریروز بود 
 



ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين


- امان از بی خوابی ها و پر خوابی های من، که الان در مرحله ی بی خوابی به سر می برم...
- بعضی وقتا فاصله ی شادی و غم به اندازه یه پلک زدن آرومه، فقط باید خودت بخوای بخندی و باور کنی زندگی هنوزم قشنگه...
- عجیب نیست که هنوز هم .... ؟!!! خدا چقدر ساده ایم ما ...
- رو که نیست سنگ پای قزوینه، لابد 8 سال زمان کمی بوده ، الله اعلم ...
- بعضی وقتا همه ی بدبختیامون واسه اینه که خیلی سطحی فکر می کنیم و تصمیم می گیریم و به قولی تا نوک دماغمون رو بیشتر نمی بینیم. پس حواست باشه، حواست باشه، حواست باشه ...
- یاد گرفتم که هیچ کسی اینقدر ارزش نداره که بخوای به خاطرش از همه ارزش هات دست بکشی، مگر اینکه اون شخص، خدا باشه. یادت باشه ارزش ها رو با میزان خودش سبک سنگین کنی. خدا نکنه یه روزی برسه که ببینی به دیواری تکیه کردی که خیلی سست تر از اون چیزی بوده که فکر می کردی و برای همه ی تلاش ها و گذشت هات حسرت بخوری...
- هیچی هم ارزش غمگین کردنت رو نداره، فهمیدی؟ هیچی!!!
- دیگه، تجربه ی فوران غصه و شادی با هم. فوران حسرت و تردید و امید، تجربه ی کلی احساس متضاد در آن واحد که حس کنی الآنه که منفجر میشی... تبریک گفتن با اعمال شاقه ...
- یه مسافرت خوب و زنده شدن و ساخته شدن و باز مرده شدن خاطره های متفاوت و باز یه تلنگر ...
- هی تو! حق نداری این قدر تو خودت باشی، فهمیدی؟
- یاد بگیر هیچ وقت مترسک نباشی وقتی دوست نداری مترسک باشی ...
- مهم اینه که ... مهم اینه که ... مهم اینه ... راستی مهم چیه؟
- یادت باشه زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست، امتحان ریشه هاست. پس سعی کن همیشه خودت باشی، حتی اگه آب و هوا عوض شه. آهای بید مجنون! این یکی خیلی جدیه!
- چقدر عجیب خوبه این مهدیه. اصلا آدم تو خوبی هاش می مونه.
- میگن کبوتری که بین کلاغ ها زندگی می کنه، شاید پرهاش سفید بمونه اما قلبش سیاه میشه، راست میگن
- ای بابا! درون گرایی هم حدی داره! بابا یه کم سرت رو بیار بیرون ببین اینجا چه خبره؟ اصلا تا کی می خوای اون تو قایم بشی ؟!
- نمی دونم 20 سوالی رو کی اختراع کرد اما 20 تا سوال کافیه!!
- خدا دائم نشانه هاش رو نشون می ده! حتی با یه راننده تاکسی بددهن
- چه روزگاری!؟! بابا بی خیال پارسال ... :)
- یه وقتایی کاشکی آدم بچه باشه! اما یه وقتایی هم کاش یه کم بزرگتر باشه! فقط یه کم ...
- آره، ظاهر می تونه نمایانگر باطن باشه اما هیچ وقت کافی نیست ...


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

گفته بودم زندگی دنیوی هر آدمی مثه یه ظرفه
یه ظرفی که با هر چی که تقدیر سر راهت قرار می ده و تو دوستش داری پرش می کنی
یه زمانی می رسه که دیگه ظرفت جای داشته های تو رو نداره
یه زمانی می رسه که نمی تونی خدا رو توی ظرفت جا بدی
اون وقتی که روح، اینقدر بزرگ میشه که دیگه توی این قفس خاکی جا نمی گیره و به سوی دوست و خانه اصلی خودش پرواز می کنه.


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم


 

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم



 

از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟


 

به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم



 

مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا


 

یا چه بوده است مراد وی ازین ساختنم



 

جان که از عالم علوی است، یقین می دانم


 

رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم



 

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک


 

دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم



 

ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست


 

به هوای سر کویش، پر و بالی بزنم



 

کیست در گوش که او می شنود آوازم؟


 

یا کدامست سخن می نهد اندر دهنم؟



 

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟


 

یا چه جان است، نگویی، که منش پیرهنم؟



 

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی


 

یک دم آرام نگیرم، نفسی دم نزنم



 

می وصلم بچشان، تا در زندان ابد


 

از سرعربده مستانه به هم در شکنم



 

من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم


 

آنکه آورد مرا، باز برد در وطنم



 

تو مپندار که من شعر به خود می گویم


 

تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم



 

شمس تبریز، اگر روی به من بنمایی


 

والله این قالب مردار، به هم در شکنم

ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 


چه یک نامه,خاطرات روزانه
یایادداشتی موقع صحبت
باتلفن.اما بنویس..........
بانوشتن به خداوبه دیگران
نزدیکتر میشویم.
اگرمیخواهی نقشت را
دردنیابهتربفهمی, بنویس..
سعی کن روحت را در
نوشته ات بذاری ,حتی اگر
هیچکس کارت را نمیخواند.
همین نوشته ها به ما
کمک میکند افکارمان را
تنظیم کنیم وپیرامونمان
راواضحترببینیم.
یک قلم وکاغذ معجزه میکند.
دردراتسکین میدهد.
رویاهارا تحقق میبخشد.
وامیدهای ازدست رفته را
بازمیگرداند.
....کلمه قدرت است....

 


 

 

پائولوکوئلیو


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

درد من تنهایی نیست؛  

 

بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛ 

 

بی عرضگی را صبر؛ 

 

و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد ،هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود 

       که یکی بود،یکی دیگر هم بود ،همه با هم بودند وما ...

 

   برای بودن یکی دیگری را نیست می کنیم از دارایی،از آبرو ،از هستی..

   انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست ............

  و چقدر قشنگ میشد که همه باشیم و قصه هایمان را با بودنمان شروع میکردیم ..

 وچقدر قشنگتر میشدکه به هم میگفتیم : من در این کلبه خوشم ، تو در آن اوج که هستی خوش باش !

...


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

حرف هایت رو روی کاغذ بیاور خودت اشتباهاتت را روزی متوجه میشوی ....

نوشتن خیلی از ضعف ها در استدلال هایمان را رو میکند

نوشتن سردر گمی هایمان را به خود ما نشان میدهد

اولین گام تحلیل مسئله نوشتن همه ی جوانب آنست

بیایید پازلی از افکارمان درست کنیم

چقدر میتوانیم پازل را کنار هم بچینیم ؟

قطعه های ساخته ذهنمان باهم جور در میاید ؟

واقعا همه چیز به یکدیگر متناسب است ؟و در هم قفل میشود ؟

....

...

..

.

.

.

.

.

.

میدانم تامل کنیم میدانیم.

اندکی دانستن ،خود شمعی روشن در تاریکی هاست بیایید لبخند بزنیم
 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

_همدیگر را دور میزنیم تا زودتر به مقصد برسیم

غافل از اینکه زمین گرد است و باز به هم خواهیم رسید


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

 

خداراشكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.
I am thankful for the husband who snoser all night, because that means he is healthy and alive at home asleep with me
____________
خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.
I am thankful for my teenage daughter who is complaining about doing dishes, because that means she is at home not on the street
____________
خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.
I am thankful for the taxes that I pay , because it means that I am employed .
____________
خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند . اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
I am thankful for the clothes that a fit a little too snag , because it means I have enough to eat
____________
خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.
I am thankful for weariness and aching muscles at the end of the day, because it means I have been capable of working hard
____________
خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.
I am thankful for a floor that needs mopping and windows that need cleaning , because it means I have a home
____________
خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.
I am thankful for the parking spot I find at the farend of the parking lot, because it means I am capable of walking and that I have been blessed with transportation
____________
خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.
I am thankful for the noise I have to bear from neighbors , because it means that I can hear
____________
خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.
I am thankful for the pile of laundry and ironing, because it means I have clothes to wear
____________
خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.
I am thankful for the alarm that goes off in the early morning house, because it means that I am alive
____________
خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم . اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.
I am thankful for being sick once in a while , because it reminds me that I am healthy most of the time
____________
خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.
I am thankful for the becoming broke on shopping for new year , because it means I have beloved ones to buy gifts for them
____________
خداراشكر...خدارا شكر...خدارا شكر
Thanks God Thanks God Thanks God


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين


 

 

  • نامت چه بود؟
  • آدم.
  • فرزندِ؟
  •  مرا نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت.
  • محل تولد؟
  •  بهشت پاک.
  • محل سکونت؟
  •  زمین خاک.
  • قدت؟
  •  روزی چنان بلند که همسایه‌ی خدا،
  •  اینک به قدر سایه‌ی بختم به روی خاک.
  • اعضاء خانواده؟
  •  حوای خوب و پاک،
  •  قابیل خشمناک،
  •  هابیل زیر خاک.
  • روز تولدت؟
  •  روز جمعه، به گمانم روز عشق.
  • رنگت؟
  •  اینک فقط سیاه
  •  ز شرم چنان گناه.
  • چشمت؟
  •  رنگی به رنگ بارش باران که ببارد ز آسمان.
  • وزنت؟
  •  نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست،
  •  نه آنچنان وزین که نشینم به روی خاک.
  • جنست؟
  •  نیمی مرا ز خاک، نیمی دگر خدا.
  • شغلت؟
  •  در کار کشت امیدم.
  • شاکی تو؟
  •  خدا.
  • نام وکیل؟
  •  آن هم خدا.
  • جرمت؟
  •  یک سیب از درخت وسوسه.
  • تنها همین؟
  •  همین.
  • حکمت؟
  •  تبعید در زمین.
  • همدست در گناه؟
  •  حوّای آشنا.
  • ترسیده‌ای؟
  •  کمی.
  • ز چه؟
  •  که شوم اسیر خاک.
  • آیا کسی به ملاقاتت آمده؟
  •  بلی.
  • که؟
  •  گاهی فقط خدا.
  • دلتنگ گشته‌ای؟
  •  زیاد.
  • برای که؟
  •  تنها خدا.
  • آورده‌ای سند؟
  •  بلی.
  • چه؟
  •  دو قطره اشک.
  • داری تو ضامنی؟
  •  بلی.
  • چه کسی؟
  •  تنها کسم خدا.
  • در آخرین دفاع؟
  •   می‌خوانمش چنان که اجابت کند دعا...
  •  

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

خداوندا.....

برای همسایه که نان مرا ربود، نان !!

برای عزیزانی که قلب مرا شکستند، مهربانی !!

برای کسانی که روح مرا آزردند، بخشش !!

و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم.....

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

 

 مجبور نیستی دوستت را عوض کنی اگر بدانی دوستت عوض خواهد شد

 

که با دوست می توان در سکوت و بدون انجام هیچ کار مشخصی بهترین اوقات را داشت

 

که می توانی همه را دوس داشته باشی حتی کسانی را که فکر می کنی دوست نداری

 

 که کسانی که بیشتر دوست داری زودتر از دست می دهی  ...


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود همه از هم می‌پرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می‌پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده‌ام .

یکی ذوق می‌کند که ترا بر روی برنج نوشته، ‌یکی ذوق می‌کند که ترا فرش کرده، ‌یکی ذوق می‌کند که ترابا طلا نوشته، ‌یکی به خود می‌بالد که ترا در کوچک‌ترین قطع ممکن منتشر کرده و …  آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می‌خوانند و ترا می‌شنوند،‌ آن چنان به پایت می‌نشینند که خلایق به پای موسیقی‌های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده‌ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، ‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده‌اند، ‌حفظ کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می‌خوانند چنان حظ می‌کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما باقرآن کرده‌ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم.

دکتر شریعتی

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

پريشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!

خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
(دکتر علی شریعتی)
 

ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

                                                

                                            زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت

 

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یاسم

 

                                                آن قدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

 

روز میلاد همان روز که عاشق شده بود

 

                                                   مرگ با لحظه ی میلاد برابر شدو رفت

 

او کسی بود که از غرق شدن میترسید  

 

                                                    عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

 

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

 

                                                   دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 

روی جعبه سشوار: از استفاده در هنگام خواب جدا خودداری فرمایید!


روی جعبه چیپس: شانس خود را برای برنده شدن بیازمایید ،احتیاجی به خرید نیست ، جزئیات در داخل جعبه می باشد.


روی جعبه یکی از غذاهای منجمد: پیشنهاد می شود در حالت غیرمنجمد مصرف نمایید!


روی جعبه پیتزا: لطفا جعبه را سروته نکنید.


روی قوطی سوپ آماده: تذکر! محتویات بعد از حرارت دیدن ، گرم خواهدبود!


روی جعبه اتوی برقی : لباسها را قبل از اتو کردن از تن درآورید!


روی جعبه قرص سرماخوردگی کودکان : برای اطفال زیر 12 سال ؛بعد از استفاده از قرص از رانندگی بپرهیزید!


روی جعبه قرص خواب: استفاده از این قرص با حالت خواب آلودگی توام خواهد بود!


روی جعبه چراغهای کریسمس : فقط در داخل یا خارج خانه استفاده شود!


روی جعبه چرخ گوشت: از استفاده در موارد دیگر خودداری کنید!


روی بسته آجیل: قبل از استفاده بسته را باز کنید!


روی بسته بندی لباس سوپرمن برای بچه ها : هشدار ، این لباس توانایی پرواز ندارد.


روی جعبه دستگاه چمن زنی: وقتی دستگاه روشن است ،تیغه ی چمن زنی حرکت می کند!


ته قوطی نوشابه: لطفا از طرف دیگر قوطی آن را باز کنید!


روی قوطی اسپری رنگ : از اسپری کردن به روی صورت خودداری کنید!


روی قوطی فندک : محتوی مواد محترقه!


دوخته شده به گوشه ی پتو : لطفا در هنگام گردباد از این پتو به عنوان پناهگاه استفاده نکنید.

 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

تو شاهکار خالقی....

تحقیر را باور نکن....

بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش.......

زیبا و زشتش پای توست......

تقدیر را باور نکن.....

تصویر اگر زیبا نبود.......

نقاش خوبی نیستی . . . .

از نو دوباره رسم کن.......

تصویر را باور نکن....

خالق تو را شاد آفرید.....

آزاد آزاد آفرید......

پرواز کن تا آرزو........


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

                                                        ·▪•●.انسان سه راه دارد: ●•▪·˙·

·˙·▪•●.راه اول از اندیشه می‌گذرد، ●•▪·˙·.

·˙·▪•●. این والاترین راه است.  ●•▪·˙·.

·˙·▪•●.راه  دوم از تقلید می‌گذرد،  این آسان‌ترین راه است.●•▪·˙·. 

·˙·▪•●. و راه سوم از تجربه  می‌گذرد  این تلخ‌ترین راه است. ●•▪·˙


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

خوش به سعادت بنزین که آزاد شد .

.ღ●•▪· 

کاشکی ۸ سال خاتمی مثل یوسف گندم انبار میکردیم تو ۸ سال احمدی نژاد یا گندما رو می فروختیم یا مصرف میکردیم

.ღ●•▪· 

اطلاعیه شیطان: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش خبری نیست .

.ღ●•▪·

پس از اجرای طرح هدف مند کردن یارانه ها، یارانه نماز جماعت هم برداشته شد از این پس خود نمازگذار باید حمد و سوره را بخواند !

·.ღ●•▪·˙·

سلام. به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید؛ جهت اطلاع از قیمت نان عدد ۱، ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد ۲، طرحهای تشویقی رنگی عدد ۳ و شرکت در قرعه کشی پنج نان ریگان در هفته عدد ۴ را فشار دهید.

.ღ●•▪·

یا مقلب القلوب و الابزار
یا مدبر الشام و النهار
یا محول الکار و البیکار
حول حالنا الی احسن الکار

تحول بزرگ اقتصادی بر همگان مبارک


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

مرد: دیگه نمی تونم منتظر بمونم

زن: می خوای از پیشت برم؟

مرد: فکرشم نکن

زن: منو دوست داری؟

مرد: البته

زن: تا حالا به من دروغ گفتی؟

مرد: نه، چرا این سوال رو می پرسی؟

زن: منو مسافرت می بری؟

مرد: مرتب

زن: منو کتک می زنی؟

مرد: به هیچ وجه

زن: می تونم بهت اعتماد کنم؟

بعد از ازدواج:

همین متن رو از پایین به بالا بخونید!


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 


ژاپن:

به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!


مصر:

درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!


هند:

او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!


عراق:

مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!


چین:

درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!


رژیم اشغالگر صهیونیستی:

بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و تروریستی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان و نزول گیر و ربا خوار به دنیا می آید!


گینه بی صاحاب!:

او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!


کوبا:

او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!


پاکستان:

او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!


اوگاندا:

درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!


انگلیس:

نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!


ایران:

عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! (فهمیدین به منم بگین) او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام عشق و حال می کند! همه کار می کند جز اینکه درس بخواند نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است! از من می شنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریحات بهتر و کم دردسرتر هست)خود دانید.


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

 


مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟

خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟

مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه...

خانواده عروس : پس داماد سیگاریه....!؟

مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...

خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟

مادر داماد : الکلی که نه... والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره

خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه...!؟

مادر داماد : آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...

خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟

مادر داماد : زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...

خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟

مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...

خانواده ی عروس : زنش !!!؟؟؟

ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين





 

طبق اخرین اخبار به علت بسته نبودن جاده مسیر دوچرخه سواری كه از تهران تا جمكران بود
تا حالا 27 تصادف دوچرخه سواران با ماشین گزارش شده است.

***
نیروی انتظامی اعلام كرد از روز اول شروع المپیك تا حالا حدود 45 هزار بدحجاب و بیحجاب را
پس از اینكه به تذكرات توجه نكردند بازداشت كرد و بازداشتها هم چنان ادامه دارد.

***
در پی حضور بوش در مراسم افتتاحیه! ورزشكاران كمپ ایرانی
برای اعلام انزجار خود كفن پوشان وارد ورزشگاه شده و در حین عبور شعار مرگ بر امریكا سر دادند.
در همین راستا مردم ایران نیز تظاهراتی در گوشه كنار كشور برگزار كردند.

***
به علت نبودن توالتهای عمومی در سطح شهر تهران
تا الان 2350 تركیدگی مثانه و كلیه گزارش شده كه پزشكان مشغول مداوای انان هستند.

***
در پی حضور تیم اسرائیل در ایران ، ایران المپیك را تحریم كرد و از شركت در ان خودداری میكند.
***
در مسابقات شنای زنان از حضور مردان جلوگیری شد
و برای اینكه در موقع پخش مسابقه شئونات رعایت شود در اب گرد زغال ریختند تا اب سیاه شده و زنان دیده نشوند!
در پی این تصمیم قرار شد كه برنده مسابقه به قید قرعه كشی انتخاب شود.

***
در مسابقات پرش با نیزه زنان به علت برگزاری مسابقات در یك مكان بسته و پایین بودن سقف انجا
تا اكنون 4 نفر از شركت كنندگان به علت برخورد با سقف ، به سقف پاشیده شدند
و امدادگران مشغول جدا كردن این نفرات با كاردك از سقف هستند.

***
به علت سهمیه بندی بنزین مسابقات اتوموبیل سواری و موتور سواری برگزار نشد.
***
در مسابقه دو میدانی در 100 متر به علت چاله چوله بودن مسیر
از 10 نفر شركت كننده یك نفر توانست خود را به 5 متری خط پایان برساند!

***
مسابقات كشتی با گرمكن ورزشی برگزار میشود.
***
در مسابقات اسب سواری ، شركت كنده ایران به علت نبود اسب مناسب با الاغ شركت كرد
كه در پی این اقدام كمیته المپیك این شركت كنند را به خاطر دوپینگ از مسابقات محروم كرد.

***

پس از برگزاری مسابقات قایقرانی در یكی از رودخانه های رشت بنام گوهر رود
تا اكنون 150 نفر از شركت كنندگان به بیماریهای ناشناخته و اسهال شدید مبتلا شدند.
توضیح اینكه فاضلاب رشت در رودخانه گوهر رود میریزد و این رودخانه الوده ترین رودخانه جهان است


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

1- یك روز جك میتركه تركها از توش میان بیرون .
2- یك روز یك بسیجی عاشق یك دختری میشه شماره تلفن مسجد را به او می ده
3- ترکه میره شکار تمساح یه مارمولک میگیره میگه بگو بابات کجاست ؟
4- به تركه میگن با خرچنگ جمله بساز، میگه: كره خر چنگ ننداز
5- یه روزیه لری به تهران میره و بعد از گشت و گذار در خیابان ها یه بچه ای جلوشو می گیره می گه:ببخشید آقا بی ادبی شما لرید؟ لره گفت:آره از كجا فهمیدی. پسر بچهه گفت:برای اینكه كتتون داخل شلوارتونه.
6- ترک اومد نماز بخونه مهر نداشت امضا کرد .
7- پزشک گفت: تب بیمار خیلی شدید است. آیا هذیان هم می گوید؟ پرستار : بله. اتفاقا چند دقیقه قبل از اینکه شما تشریف بیاورید، می گفت: الان عزرائیل می اید
8 ترکه از دم در جهنم پا میشه میره دم در بهشت میگه بی زحمت یه کاسه یخ بدین.بهش میگن :برو بابا!.ترکه میگه :باشه! ولی فردا نیایین بگین آب جوش میخوایم ها
9- یک دفعه به یه آبادانی می گن با مخابرات جمله بساز ابادانی گفت مخا برات برقسم ؟
10- به ترکه می گن با (انجیر و زنجیر) جمله بساز. ترکه می گه : اگه شانس بیاری زن جیرت می اد.اگه شانس نیاری ان جیرت می آد
11- ترکه ادعای پیامبری می کنه. یکی بهش می گه: بابا لااقل برو توی یه غاری، چیزی شاید جبرئیل آمد و... سه چهار روز بعد ترکه با سر و کله شکسته و خونین و درب و داغون می آد پیش رفیقش . دوستش می گه: چرا اینجوری شدی؟ ترکه میگه: ما رفتیم توی غار ولی ایلدا جبرئیل با قطار از توی غار اومد بیرون!!!
12- توی تبریز یه هواپیما سقوط می کنه، روز اول 200جنازه، روز دوم 700 جنازه و روز سوم 900 جنازه پیدا می کنن. اکیپی را برای تحقیق می فرستند: معلوم می شه که هواپیما توی قبرستون سقوط کرده!!!
13- یه روز یه زنه رشتی با یكی از همسایه هاش میره اداره پلیس شاكی میشه كه شوهرش اكبر اقا پیدا نیست مامور اداره ازش می پرسه مشخصات شوهرتون را بگین زن شروع میكنه شوهرمن قدی كشیده,موهای لخت, پوست سفید روشن و... داره كه زنه همسایه بهش میگه اكبر اقا كه همچین مشخصاتی نداشته چرا دروغ گفتی؟ گفت:عیبی نداره حالا كه میخواهند پیدا بكنند لااقل یكی خوشكلش را پیدا میكنند.
14- ماشین تركه رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو تركه داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نكنید.. هیچ غلطی نمیتونه بكنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ تركه میگه: ایلده من شمارشو برداشتم . 15- تركه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها. سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت. سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس . سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان
 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

تندي مكن با كاروان
محمل بدار اي ساربان

بمان اي يار من
اي افسون ماندن شرار داغ من باش
ازسوداي بيژن بهار باغ من باش
برخوان من ز اخوان من
گرگان شكسته سكان من
اي جان عاشق به چنگ مهوشان تو
شكسته سبو به سنگ مي كشان تو
به چنگ چاوشان تو نشان تو

توماه شبانه نگاهم به ره باش
بيا تا بيكرانه به راهم نگه باش
من بي ماه رويت نبينم به سويت
بيا كز موي تو رسد دل به كويت

اي يار و دلدارم اي آهوي مشكينم
گر آسمان بگذارد كام دل مسكينم

اي گمگشته عاشق به شهر دورمان كوچ
شو فيروزه يارا به نيشابورمان كوچ
اي مه جبين در ملك چين
از اندوه تو من غمگينم

تو درياي روشن دل ما چو ماهي
مگو پوشيده جوشن به دريا چه خواهي
بر رخ خال هندوت چو هاروت و ماروت
بگو آتش خيزد از چشم جادوت

اي يار و دلدارم اي آهوي مشكينم
گر آسمان بگذارد كام دل مسكينم

اي گمگشته عاشق به شهر دورمان كوچ
شو فيروزه يارا به نيشابورمان كوچ
اي مه جبين در ملك چين
از اندوه تو من غمگينم
 


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم
یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم

یک ماجرای تلخ ناگزیرم
یک کهکشونم ولی بی ستاره
یک قهوه که هرچی شکر بریزی
بازم همون تلخی ناب رو داره
اگر یکی باشه من رو بفهمه
براش غرورم رو به هم می زنم
گریه که سهله ، زیر چتر شونش
تا آخر دنیا قدم می زنم

گریه نمی کنم نه اینکه سنگم
گریه غرورم رو به هم می زنه
مرد برای هضم دلتنگی هاش
گریه نمی کنه ، قدم می زنه

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم
نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم
یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم


ارسال شده در تاریخ : برچسب:, :: :: توسط : شيرين

درباره وبلاگ
آخرین مطالب
نويسندگان

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 150
تعداد نظرات : 75
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


 
 
 
blogکد بازی تمرکز حواس
سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ

Web 2.0 scientific calculator