مــن متولدِ پاييزم، فصل ِ زردي فصل ِ بادِ وحشي فصل ِ شاعرهاي پير فصل ِ نقاشان بي نظير کس چه مي داند! شايدم بس دلگير وقتی برگهای پاییزرا زیر پا له می کنی
به یاد داشته باش که همین برگها روزی به تو نفس هدیه کرد ه اند شتاب مکن که ابر بر خانه ات ببارد و عشق در تکه اي نان گم شود هرگز نتوان آدمي را به خانه آورد آدمي در سقوط کلمات سقوط مي کند و هنگام که از زمين برخيزد کلمات نارس را به عابران تعارف مي کند آدمي را توانايي عشق نيست در عشق مي شکند و مي ميرد